خبرنگار که باشی در طول سالهایی که در این حرفه مقدس خدمت میکنی قطعا خاطرات ریز و درشت و تلخ و شیرین بسیاری هم در ذهنت ماندگار شده، خاطراتی که مرور برخی از آنها بعد از گذشت سالها خالی از لطف نیست.
اما سختتر از همه کار خبرنگاری در کویر داغ و طوفانی در شرق کرمان است که خاطرات داغی هم میتواند برای هر فعالی در این بخش به یادگار بگذارد. به مناسبت 17 مرداد و روز خبرنگار با هم میخوانیم بخشی از خاطرات «عظیم میراولیائی» خبرنگار فعال استان کرمان در شرق استان.
مصاحبه بدون میکروفون و بخاطر سپردن آن
شهید آیت الله سلیمانی امام جمعه سابق استان سیستان و بلوچستان طی سفری که به جنوب شرق استان داشتند به شهرستان فهرج سفر کردند و پس از پایان مراسمی که در فرمانداری با حضور ایشان برگزار میشد وظیفه داشتم که یک مصاحبه در این زمینه با ایشان داشته باشم .
دوربین ، پایه دوربین و میکروفون هر کدام را به کمک فیلمبردار در موقعیتی مناسب برای مصاحبه قرار دادیم تا مصاحبه ای بی نقص انجام شود.
مصاحبه را شروع کردیم چند ثانیه ای از مصاحبه نگذشته بود که فیلمبردار با اشاره مرا متوجه بی صدا بودن فیلم درحال ضبط کرد، متاسفانه صدای مصاحبه ضبط نمی شد.
میکروفون را تازه تعمیر کرده بودم اما میکروفون دچار نقص بود و گویا به خوبی تعمیر نشده بود.
هیچ وقتی برای قطع مصاحبه و مصاحبه دوباره وجود نداشت و صدای مصاحبه لازمه خبر بود. در یک لحظه دچار استرس زیادی شدم.
بعنوان یک خبرنگار بهترین کار را در آن موقعیت بخاطر سپردن مصاحبه و سخنان شهید آیت الله سلیمانی دانستم . با استرسی که از اتفاق پیش آمده داشتم همه تمرکز و توجهم را معطوف به مصاحبه کردم .سپس مصاحبه ای که در ذهنم حفظ کرده بودم را به تحریر درآوردم و برای پخش ارسال کردم.
خوشبختانه آن شب خبر به همراه تصاویر پخش شد و تمامی رسانه های استان نیز آن را منعکس کردند.
گرفتار شدن در سیلاب
اهالی بخش نگین کویر چند روز گرفتار سیلاب بودند شدت سیلاب در بخش نگین کویر فهرج به گونهای بود که بسیاری از روستاهای این بخش را در برگرفته و آب وارد منازل شهروندان شده بود.
با گذشته سه روز از جاری شدن سیلاب، هنوز معابر و منازل مردم دچار آبگرفتکی شده بود و عبور و مرور با مشکلات جدی همراه بود.
وقتی برای تهیه گزارش به بخش نگین کویر رفتیم، هرکسی سعی میکرد مرا به منزل آبگرفتهاش هدایت کند و عمق فاجعه را به ما نشان دهد.صاحبان خانههای آب گرفته دورمان حلقه میزنند و از مشکلات خودشان میگفتند، تمام ملزومات زندگیشان به زیر آب رفته بود.
در آن روز قرار بود گزارشی از سیل به تهران بفرستم اما باتوجه به هجم بالای خسارات سیل مردم روستاها مانع خروج من از روستا می شدند تا میزان خسارات وارده به منازلشان را برای تصویربرداری به من نشان بدهند.
به سختی از میان اهالی روستای علیآباد چاهدگال به سمت دو روستای وحدت یک و دو میرفتیم، روستایی که روز قبل نیز با حرکت شنهای روان روبهرو بود.
وارد جاده این دو روستا که شدیم، حرکت شنهای روان را دیدیم که جاده را مسدود کرده بودند و تلاش ما برای عبور از شنهای روان که در روی جاده روستا جا خوش کرده بودند، بینتیجه ماند و ماشین ما در میان شنها متوقف شد.
با تماسی که راهنمای ما با اهالی روستا گرفت، همه با موتور و پیاده به کمکمان آمدند، اما باز هم تلاشها بینتیجه بود تا اینکه خوشبختانه نیروهای امدادی عبوری به کمک ما آمدند و ماشین ما را از میان شنهای روان به بیرون هدایت کردند.
در ادامه سفر و تهیه گزارش ناچار شدیم، ادامه مسیر را با موتورسیکلت با یکی از اهالی منطقه طی کنیم و رویداد های حاصل از سیل را به تصویر بکشیم.
در طی این سالها با اتفاقات تلخ و شیرین زیادی روبرو شدم که مرور آنها در ذهن گاه مرا ناراحت و گاه خوشحال می کند .خبرنگار که باشی مشکل مردم برایت مسئله و مشکل می شود ، درد مردم برایت درد می شود.
خبرنگار که باشی شرایط آب و هوایی نامناسب خواه طوفان باشد خواه سیل ، برایت معنایی ندارد تو باید باشی که اطلاع رسانی کنی.
در هر حادثه تو باید از اولین حاضران باشی قلم و دوربینت را برداری و اطلاع رسانی کنی.
http://kimiyaesharghonline.ir/fa/News/10539/خاطرات-یک-خبرنگار؛-از-مصاحبه-بدون-میکروفون-و-بخاطر-سپردن-آن-تا-گرفتار-شدن-در-سیلاب